«یا مقلّب القلوب و الأبصار. یا مدبّر اللّیل و النّهار»؛ اى دگرگون کننده ى دلها و دیدها! اى سامان دهنده ى به روز و شب! «یا محوّل الحول و الأحوال»؛ اى گرداننده ى سالها و دلها و حالها! «حوّل حالنا الى احسن الحال»؛ حالِ ما را به بهترین حالها تبدیل فرما .
تبریک عرض میکنم عید سعید نوروز و آغاز سال نو را - که آغاز بهار و سرزندگى طبیعت است - به همه ى هم میهنان عزیز که در سراسر کشور پهناور عزیز ما زندگى میکنند، و همچنین به همه ى ایرانیانى که در هر نقطه اى از جهان هستند و چشم امید و انتظار به کشور عزیزشان دوخته اند؛ بخصوص به جوانان و مردان و زنانِ ازجان گذشته اى که براى هدفهاى عالى انقلاب و کشور فداکارى هاى بزرگى را انجام دادند؛ از جانِ خودشان مایه گذاشتند و جوانان خود را تقدیم انقلاب و سربلندى کشور کردند؛ به خانواده هاى عزیز شهیدان، به جانبازان و خانواده هاى فداکار آنها و به همه ى ایثارگران و کسانى که براى سربلندى کشور تلاش میکنند و کار انجام میدهند. و درود و سلام میفرستم به روح مطهر امام بزرگوارمان که سلسله جنبان این حرکت عظیم مردمى و مایه ى پیشرفت و اعتلاى کشور بزرگ اسلامى ایران بوده اند.
عید نوروز، آغاز رویش است. این رویش همچنان که در طبیعت محسوس است، میتواند در دلهاى ما و جانهاى ما و حرکت رو به پیشرفت ما نیز خود را مجسم و نمایان کند. نگاهى بیندازیم به سال 88 که اکنون به پایان آن رسیده ایم. اگر بنا باشد سال 88 در یک جمله تعریف شود، به نظر من عبارت است از: سال ملت ایران، سال عظمت و پیروزى این ملت بزرگ، سال حضور تاریخى و اثرگذار این ملت در عرصه هائى که به سرنوشت انقلاب بزرگمان و به سرنوشت کشورمان بستگى داشت و منتهى میشد.
در آغاز سال 88 مردم با حضور بى سابقه ى خود انتخاباتى را ساماندهى کردند که در تاریخ انقلاب ما - و البته در تاریخ طولانى کشور ما - سابقه نداشت و یک نقطه ى برجسته و اوج به حساب مى آمد. در طول ماه هاى بعد از انتخابات هم مردم در امتحانى بزرگ، در حرکتى عظیم و سرنوشت ساز، حضور خود، اراده ى خود، ایستادگى خود، عزم ملى خود و بصیرت خود را نشان دادند.
تفسیر کوتاهى که از حوادث بعد از انتخابات در طول چند ماه میشود ارائه کرد، عبارت از این است که دشمنان کشور و دشمنان نظام جمهورى اسلامى بعد از گذشت سى سال، همه ى تلاش خود و توان خود و نیروهاى خود را متمرکز کرده اند براى اینکه بتوانند این انقلاب را از درون شکست بدهند. ملت در مقابل این توطئه ى بزرگ، این حرکت خصمانه، با آگاهى و بصیرت و عزم و ایستادگىِ بى نظیرى توانست دشمن را به شکست بکشاند. تجربه اى که در این هشت ماه بعد از انتخابات تا بیست و دوم بهمن بر این ملت و بر این کشور گذشت، تجربه اى پر از درس، پر از عبرت و حقیقتاً مایه ى سربلندى ملت ایران است.
در سال 88 ملت خوش درخشید؛ مسئولین هم تلاشهاى ارزنده و بزرگى را انجام دادند. این تلاشها در حد خود، تلاشهاى باارزشى است؛ موجب تقدیر است. بر همه ى ناظران منصف فرض است که از این تلاشها، از این زحمات و کار و کوششى که براى عمران و آبادانى و پیشرفت کشور در عرصه هاى مختلف انجام گرفت، قدردانى کنند. در عرصه ى علمى، در عرصه ى صنعتى، در فعالیتهاى اجتماعى، در سیاست خارجى، در بخشهاى مختلف، مسئولین کشور کارهاى بزرگى را انجام داده اند. خداوند به همه ى آنها اجر عنایت کند و توفیق پیشرفت مرحمت بفرماید.
آنچه که از ملاحظه ى وضعیت موجود کشور و ظرفیتهاى عظیمى که در دل این کشور و ملت بزرگ نهفته است، میشود به دست آورد، این است که آنچه ما انجام داده ایم، آنچه مسئولین و مردم انجام داده اند، در مقابل آنچه که ظرفیت عظیم این کشور براى پیشرفت و رسیدن به عدالت است، کار بزرگى نیست. باید تلاشها را بیش از آنچه که در گذشته انجام داده ایم، همه انجام بدهند و خود را موظف بدانند.
در این دعائى که در آغاز هر سال، در هنگام تحویل، همه میخوانیم، این فِقره جالب توجه است که میفرماید: «حوّل حالنا الى احسن الحال». نمیفرماید ما را به روز نیکى، حال نیکى برسان؛ به پروردگار عرض میکند ما را به بهترین حالها، به بهترین روزها، به بهترین وضعیتها برسان. همت والاى انسان مسلمان همین است که در همه ى عرصه ها به بهترینها دست پیدا کند.
امسال براى اینکه ما بتوانیم آنچه را که در این دعاى شریف به ما تعلیم داده شده است و وظیفه ى ماست، انجام بدهیم، براى اینکه بتوانیم بر طبق اقتضائات کشور و ظرفیتهاى کشور حرکت کنیم، احتیاج داریم به اینکه همت خودمان را چند برابر کنیم؛ کار را متراکم تر و پرتلاش تر کنیم. من امسال را به عنوان سال «همت مضاعف و کار مضاعف» نامگذارى میکنم. به امید اینکه در بخشهاى مختلف، بخشهاى اقتصادى، بخشهاى فرهنگى، بخشهاى سیاسى، بخشهاى عمرانى، بخشهاى اجتماعى، در همه ى عرصه ها، مسئولین کشور به همراه مردم عزیزمان بتوانند با گامهاى بلندتر، با همت بلندتر، با کار بیشتر و متراکم تر، راه هاى نرفته اى را بپیمایند و به هدفهاى بزرگ خود ان شاءاللَّه نزدیکتر شوند. ما به این همت مضاعف نیازمندیم. کشور به این کار مضاعف نیازمند است.
باید به خداى متعال توکل کنیم؛ از خداى متعال استمداد کنیم و بدانیم که زمینه براى کار، زیاد است. دشمنان، دشمن علم و ایمان جامعه ى ما هستند. علم و ایمان را به صورت مضاعف در میان خودمان باید تقویت کنیم. ان شاءاللَّه راه ها هموار خواهد شد؛ موانع، کوچک خواهد شد و کمک الهى و نصرت الهى، ملت ما و کشور ما و مسئولین ما را همراه و زیر سایه ى خود خواهد داشت.
والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته
حضور مثبت و مؤثر زنان مسلمان بزرگترین دستاورد انقلاب اسلامی | |
|
یا مقلّب القلوب و الأبصار. یا مدبّر اللّیل و النّهار. یا محوّل الحول و الأحوال.
حوّل حالنا الى احسن الحال.
عید سعید نوروز را که نزدیک به ایام ولادت حضرت خاتم الانبیاء (صلّى اللَّه علیه و اله و سلّم) و امام جعفر صادق (علیه الصّلاة و السّلام) است و به برکت نزدیکى به این ایام مبارک، شرافت بیشترى پیدا کرده است، به همه ى هم میهنان عزیزمان در سراسر کشور، و همچنین به ایرانیان ساکن در کشورهاى دیگر جهان در سراسر عالم، و همچنین به مردم کشورهائى که عید نوروز را گرامى میدارند و آن را براى خود جشن میگیرند، تبریک عرض میکنم؛ مخصوصاً تبریک عرض میکنم به خانواده هاى معظم شهیدان و ایثارگران و جانبازان، و امیدوارم که همه سال نیکوئى را در پیش داشته باشند.
سال 87 که بر ما گذشت، سال بسیار پر ماجرائى بود؛ هم در زمینه ى مسائل بین المللى، و هم در زمینه ى مسائل کشور. در سطح بین المللى حوادث بزرگ و مهمى اتفاق افتاد که بى گمان در مجموعه ى سیاستهاى جهانى داراى تأثیرات عمیق و مؤثرى است، که از جمله ى آنها در زمینه ى اقتصادى، بحران عظیم مالى و اقتصادى است که از کشور آمریکا شروع شد و به اروپا و دیگر کشورها و از جمله به کشورهاى منطقه ى ما رسید. این مسئله براى مردم جهان، مسئله ى بسیار مهمى است؛ نه فقط در زندگى روزمره ى آنها و برنامه ریزى هاى اقتصادى آنها تأثیر میگذارد، بلکه در دیدگاه هاى آنها نسبت به نظریات اقتصادى و اقتصاد سرمایه دارى احتمالاً تأثیرات شگرفى را بر جاى خواهد گذاشت. خوشبختانه کشور ما و ملت ما توانستند تا حدود زیادى از آثار زیانبار این طوفان سهمگین جهانى خود را برکنار بدارند، و البته همچنان مراقبتهاى لازم بایستى ادامه پیدا کند.
از جمله ى مسائل مهم جهان و منطقه در سالى که گذشت، مسئله ى حمله ى رژیم صهیونیستى به غزه بود، که همه ى چشمهاى جهانیان را به خودش معطوف کرد. عده اى از این نظرگاه به مسئله نگاه کردند که با مقاومت اسلامى و با مسئله ى فلسطین، داراى عناد و کینه ى دیرین بودند - که عمدتاً سیاستمدارانِ بسیارى از کشورهاى غربى از این جمله بودند - عده اى هم با نگاه طرفدارانه ى از ملت مظلوم فلسطین و مردم غزه به مسئله نگاه کردند. اما نتائجى که در این حمله ى ناجوانمردانه و ظالمانه مترتب شد، براى همه ى دنیا بهت آور بود. بیست و دو روز مردم بى دفاع غزه مقاومت کردند و رژیم صهیونیستى بیست و دو روز با تمام قوا به این مردم حمله کرد و پایان این ماجرا با ناکامى رژیم صهیونیست همراه بود؛ این براى مردم دنیا یک تجربه ى بسیار مهمى است در زمینه ى امکان مقاومت ملتها در مقابل زورگوئى و ستمگرى ستمگران و زورگویان.
غیر از اینها، مسائل گوناگون متعددى هم در منطقه و همچنین در سطح جهان اتفاق افتاد که از آنها عبور میکنیم.
در سطح کشور هم مسائل مهمى از آغاز سال تا امروز داشته ایم. سال 87 با خبرهاى خوش هسته اى آغاز شد و ملت ایران آگاه شدند که جوانان آنها، دانشمندان متبحر و کوشاى آنها توانستند على رغم تحریمهاى جهانى، پیشرفت خودشان را در مسائل هسته اى کشور به اثبات برسانند و توانائى ملت ایران را در یک چنین مسئله ى مهمى به همه ى جهانیان ثابت کنند؛ این براى ملت ایران نه فقط در زمینه ى علمى، بلکه در زمینه هاى گوناگون دیگر، ارج و اعتبار جدیدى را در چشمهاى جهانیان به وجود آورد.
مجلس شوراى اسلامى هم بحمداللَّه براى دوره ى هشتم تشکیل شد و در طول سال، این مجلس با همکارى دولت محترم کارهاى خوبى را تصویب و اقدام کردند، که امیدواریم این همکارى همچنان ادامه داشته باشد.
در طول سال بحمداللَّه کارهاى بزرگ دیگرى هم در زمینه هاى مختلف انجام گرفته است. در همین زمینه ى هسته اى، در پایان امسال راه اندازى موقت و آزمایشى نیروگاه بوشهر را داشتیم، که این هم خبر مهم و بزرگى است. البته این هم از نتائج پیشرفت دانشمندان خود ما در داخل کشور است که همه ى دنیا را قانع کرد که راه پیشرفت هسته اى ملت ایران را نمیشود بست.
در زمینه ى مسائل علمى، کارهاى بزرگ دیگرى هم انجام گرفته است که شمارش آنها وقت طولانى و مفصلى را خواهد گرفت. من از نزدیک شاهد برگزیده اى از این پیشرفتهاى علمى بودم و در نمایشگاهى آنها را از نزدیک مشاهده کردم، که حقیقتاً شگفت آور است. جوانان عزیز ما و ملت پرهمت و پرتلاش ما توانسته اند در زمینه ى علمى پیشرفت شگرفى را نشان بدهند و این پیشرفتهاى مهم و شگفت آور، تبلیغات سى ساله ى علیه انقلاب را که از اطراف و اکناف تبلیغ میکردند، خنثى کرد.
از جمله ى این پیشرفتهاى علمى و فناورى، پرتاب ماهواره ى امید بود. این، قدم اول از این کار بزرگ است که کشور را در ردیف کشورهاى بسیار معدود جهان در مورد این فناورى قرار داد و چشم جهانیان را متوجه ایران کرد و نشان داد که ملت ایران از درون میجوشد و از درون رشد میکند و توانائى پیشرفت ملت ایران، توانائى محدودى نیست.
در زمینه ى مسائل اقتصادى هم من باید به ملت عزیزمان عرض کنم که على رغم موج عظیم و طوفان خانه براندازِ رکود اقتصادى و بحران اقتصادى در عالم، و على رغم تحریمهائى که علیه ایران به خاطر مسئله ى انرژى هسته اى و دیگر مسائل انجام گرفت، مسئولین کشور توانسته اند بر این موج فائق بیایند و تا حدود زیادى تبعات و آثار منفى این موج را در کشور کنترل کنند و نگذارند که ملت ما در این موج عظیمى که خیلى از کشورها را دچار مشکلات بسیار زیادى کرد، بغلتد و ملت سر پاى خود بایستد. ان شاءاللَّه پیشرفتهاى اقتصادى باید روزبه روز شکوفاتر بشود و ملت را خوشحال تر کند و ان شاءاللَّه امکان و زمینه ى پیشرفتهاى گوناگون را در عرصه هاى مختلف به وجود بیاورد.
همان طور که مشاهده میکنید، سال نوآورى و شکوفائى خوشبختانه با نوآورى هاى زیاد و شکوفائى هاى چشمگیر همراه شد و توانست این شعار را در مرحله ى مقدماتىِ خود کاملاً فعال کند. البته شکوفائى و نوآورى مخصوص این سال نبود؛ ما در آینده هم در سالهاى گوناگون بایستى همین خط را با جدیت پیگیرى و تعقیب کنیم و ان شاءاللَّه خود را به نقطه اى که در زمینه ى علمى و فناورى، شایسته ى ملت ایران است، برسانیم.
سال جارى که از این لحظه آغاز میشود، سال مهمى است و امیدواریم که ملت ایران بتواند بر تجربیات گوناگون این سال هم با قدرت خود - که از ایمان به خدا سرچشمه گرفته است - غلبه کند و ان شاءاللَّه حوادثى را که در طول یک سال ممکن است در سطح جهان و منطقه و کشور اتفاق بیفتد، همه را به سود خود تمام کند.
آنچه من به ملت عزیزمان عرض میکنم، این است: ما در دعاى اول سال خواندیم که: «یا محوّل الحول و الأحوال. حوّل حالنا الى احسن الحال»؛ حالِ ما را به نیکوترین حالها تبدیل کن. این، اراده ى الهى است؛ اما تلاش ملت ایران، تلاش خود آحاد ما مردم، یقیناً لازم است و زمینه ى ضرورى براى توجه لطف خدا و رحمت الهى است. ما باید همت کنیم براى تحویل احوال خود، براى نیکوکردن زندگى خود، ذهن خود، دل خود، دنیا و آخرت خود؛ این وظیفه ى یکایک ملت ایران است. عرصه ى گسترده ى عظیمى از معنویات و امور دینى و ذهنیات انسان تا حقائق خارجى و آنچه که مورد ابتلاى در زندگى روزمره ى ما و زندگى شخصى ما و زندگى اجتماعى ماست، زیر این دستور بزرگ الهى که هر سال در این دعاى شریف تکرار میشود، قرار گرفته است: «حوّل حالنا الى احسن الحال». من فقط به یک نمونه اکتفاء میکنم و این را مصداق برجسته و بارزى از تحویل احوال خودمان به شمار مى آورم و به شما ملت عزیز عرض میکنم.
ما در زمینه ى مصرف، در زمینه ى هزینه کردن منابع مالى کشور که به وسیله ى خود ما و به وسیله ى همه ى برادران هم میهن ما و به وسیله ى مسئولین کشور با زحمت زیاد به وجود مى آید، دچار نوعى بى توجهى هستیم، که بایستى این را تبدیل کنیم به یک توجه و اهتمام خاص. ما دچار اسراف هستیم، ما دچار ولخرجى و ولنگارى در مصرف هستیم؛ این را من در اول سال، ان شاءاللَّه در سخنرانى، با جزئیات آن براى مردم عزیزمان توضیح خواهم داد. اما امروز فقط اجمالاً عرض میکنم؛ بسیارى از منابع کشور، شاید بشود گفت بخش مهمى از منابع کشور در همه ى زمینه ها - چه در زمینه ى مسائل شخصى، و چه تا حدودى در زمینه هاى عمومى - صرف اسرافها و زیاده روى هاى ما در مصرف میشود. ما بایستى مصرف کردن را مدبرانه و عاقلانه مدیریت کنیم. مصرف نه فقط از نظر اسلام، بلکه از نظر همه ى عقلاى عالم، چیزى است که باید تحت کنترل عقل قرار بگیرد. با هوى و هوس، با خواهش دل و آنچه که نفس انسان از انسان مطالبه میکند، نمیشود مصرف را مدیریت کرد. کار به جائى میرسد که منابع کشور به هدر میرود، شکاف بین فقرا و اغنیاء زیاد میشود، عده اى در حسرت اوّلیات زندگى میمانند و عده اى با ولخرجى و ولنگارى در مصرف، منابع را هرز و به هدر میدهند.
ما بایستى الگوى مصرف را اصلاح کنیم. ما بایستى به سمت اصلاح الگوى مصرف حرکت کنیم. مسئولین کشور در درجه ى اول - چه قوه ى مقننه، چه قوه ى مجریه، و چه سایر مسئولین کشور؛ قوه ى قضائیه و غیر آنها - و اشخاص و شخصیتها در رتبه هاى مختلف اجتماعى، و آحاد مردم ما از فقیر و غنى، بایستى به این اصل توجه کنند که باید الگوى مصرف را اصلاح کنند. اینجور مصرف کردن در همه ى زمینه ها - در امور ضرورى زندگى، در زیادى هاى زندگى - مصرف کردن بى رویّه و بدون منطق و بدون تدبیر عقلانى، به ضرر کشور و به ضرر آحاد و اشخاص ماست. من از عموم مردم و بخصوص از مسئولین درخواست میکنم، خواهش میکنم که در این زمینه فعالیت خودشان را در این سال زیاد کنند، افزایش بدهند و براى اصلاح الگوى مصرف برنامه ریزى کنند.
لذا من این سال را، سال «حرکت مردم و مسئولین به سوى اصلاح الگوى مصرف» میدانم و امیدوارم که این عنوان - که «اصلاح الگوى مصرف» است - براى همه ى ما دستورالعمل باشد و همه ى ما بتوانیم برطبق این شعار مهم و حیاتى و اساسى براى کشور عمل کنیم و از منابع کشورمان به بهترین وجهى استفاده نمائیم.
یاد امام عزیز و بزرگوار را گرامى میدارم؛ یاد شهیدان عزیز را گرامى میدارم و به همه ى آحاد ملت ایران مجدداً سلام و تبریک عرض میکنم.
والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته

براى من بسیار شیرین و خاطره انگیز است که با شما عزیزان - جمعى از بهترین جوانان این کشور، مجموعه اى از بسیجیان دلاور - در این میدان ملاقات کنم و با جمعهاى دیگرى که در سراسر کشور مانند شما اجتماع کرده اند، سخن بگویم.
بسیج مثل خود انقلاب از آیات الهى است. جنس بسیج هم از جنس انقلاب است. خصوصیاتى که انقلاب اسلامى را در همه ى تاریخِ انقلابها ممتاز میکرد، تأثیرات آن را در اعماق دلهاى مردم در کشورهاى دیگر عمق میبخشید، این خصوصیات در این مجموعه ى عزیز و گرانبهائى که نامش بسیج است، وجود دارد. همچنانیکه انقلاب یک پدیده ى بى سابقه بود، بسیج هم یک پدیده ى بى سابقه بود.
در کشورهاى مختلف با شکلهاى گوناگون نیروهاى مقاومت درست میکنند. به تقلید آنها در رژیم طاغوت در اینجا هم چیزهائى درست کرده بودند، لکن جوهر و حقیقت بسیج از زمین تا آسمان با آنها متفاوت است. اگر در کارهائى که دیگران از روى دست هم در سرتاسر جهان در کشورهاى مختلف انجام داده اند، تکیه بر ظاهر و بر ادعا و بر زرق و برق است و از باطن و معنا و روح خبرى در آن نیست، در بسیج درست بعکس است.
بسیج مستضعفین که امام آن را بنیاد کرد، سر تا پا روح بود، معنویت بود و جان بود. اتفاق افتاد که آغاز ولادت بسیج نزدیک شد به شروع جنگ تحمیلى که هشت سال این ملت را به دفاع مشغول کرد. بنابراین بسیج از اوائل ولادت خود، وارد میدان نبرد شد؛ آن هم نبردى سخت؛ نبردى که یک طرف آن همه ى قدرتهاى بزرگ جهانى پشت سر رژیم متجاوز صدام بودند، یک طرف ملت ایران بود و نیروهاى مسلح ایران. در چنین جنگى بسیج وارد شد.
ورود بسیج در این جنگ موجب شد که صحنه ى جنگ در مقابل چشم حیرت زده ى همه ى مردم دنیا به سود معنویت - که با دست خالى همراه بود، اما سرشار از ایمان بود - رقم بخورد و همه ى دنیا در برابر چشم خود ببینند که چطور جوان ایرانى با سرمایه ى ایمان، با تکیه ى بر خدا، با اعتمادبه نفس وارد میدان نبرد میشود، پیچیده ترین تاکتیکهاى جنگى را طراحى میکند و معجزه اى مثل فتح المبین و بیت المقدس در مقابل چشم دنیا میگذارد. تاکتیکهائى که جوانهاى مؤمن در عملیات بیت المقدس - که منتهى شد به آزادى خرمشهر - به کار بستند و طراحى اى که آنها کردند، تا امروز هم براى آن کسانى که در مقوله هاى نظامى صاحب فکر و نظرند، درس آموز است؛ تاکتیکهاى پیچیده، پرتحرک، دشوار، به حسب ظاهر نشدنى، اما به دست معجزه گر جوان مؤمن ایرانى، جوان مبتکرِ متکى به خدا، عملى و شدنى و واقع شده، بى سابقه بود.
این معنویت، این تکیه ى به نیروهاى معنوى و ایمانى، این اعتماد به نفس، این شجاعت، این حقیر شدن همه ى جلوه هاى ظاهر زندگى مادى، حرکت در راه رضاى خدا، در هیچ جا سابقه نداشت؛ همچنانیکه که خودِ انقلاب اسلامى هم نظیرى و سابقه اى در تاریخ نداشت.
بسیج مثل انقلاب، مردمى بود و مردمى است. درست است که شما در قالب مجموعه هاى وابسته ى به نیروى مقاومت، شکل گردانهاى رزمى میگیرید، آمادگیهاى نظامى پیدا میکنید و در میدان نبرد خودتان را نشان دادید و اگر یک روزى کشور باز نیاز به نیروى نظامى و جنگى پیدا کند، در صفوف مقدم هستید؛ این درست است، اما جنگ همه ى محتواى بسیج نیست. بسیج، گسترده ى در همه ى عرصه هاى زندگى است. آن وقتى که نوبت سازندگى است، بسیج پیشرو است؛ آن وقتى که نوبت مددرسانى و خدمات است، بسیج پیشرو است؛ آن وقتى که نوبت تحقیقات بسیار دقیق و ریز و حساس است، نیروهاى بسیجى در صفوف اولند. امروز شما نگاه کنید در همین قضیه ى هسته اى، در این فناورى پیچیده و بسیار دشوار، جوانهائى که آنجا هستند، جوانهاى متدین و اجزاء طبیعى و حقیقى بسیج را تشکیل میدهند. در همه جا همینجور است.
مؤسسه ى بسیار فعال و پیشروِ رویان، مرحوم دکتر کاظمى، افتخار میکرد یک بسیجى است. جوانهاى مؤمن و فعال آن، طبیعتشان، جنسشان، جنس بسیج است؛ آنجا هم بسیج، آنجا هم ایمان، آنجا هم اعتمادبه نفس، که از خصوصیت بسیجى است.
در همه ى عرصه هاى زندگى در کشور عزیز ما و در نظام جمهورى اسلامى، بسیج حضور دارد. یک بعدش، این بعد نظامى است و تحرکات نظامى و آموزشهاى نظامى و تربیت نظامى و انضباط نظامى. مثل خود انقلاب مردمى است. هر عنصرى، هر فردى، هر مجموعه اى که بتواند این خصوصیت انقلاب را با خود همراه داشته باشد، مثل انقلاب ماندگار و جاودانه است؛ مثل انقلاب مؤثر و فعال و اثرگذار در محیط حضور خود هست.
در میدان سیاست هم مردمى بودن، در میدان سازندگى هم همینجور، در میدان مدیریت کلان کشور هم مردمى بودن، عنصر مردمى بودن. انقلاب مردمى است، بسیج هم مردمى است.
بسیج مثل انقلاب سیراب از معارف اسلامى و سلوک دینى است. انقلاب ما تحت تأثیر جوسازىِ به اصطلاح انقلابیون ملحدى که در سراسر جهان ادعاهاشان گوش فلک را کَر میکرد، قرار نگرفت. مظهر این تعبد و تمسک به دین، امام بزرگوار ما بود؛ یکپارچه متمسک به دین، در اصول و فروع، در معارف والاى اسلامى و در عمل فردى؛ انقلاب اینجور متولد شد. ملت به این سمت حرکت کردند، این را خواستند، براى این جان دادند. بسیج هم همینجور متولد شد. بسیج یک مجموعه ى دینى است.
در میدانهاى نبرد هشت ساله هیچکس به جوانهاى بسیجى نمیگفت شما بیایید اینجور توسل کنید، اینجور توجه کنید، اینجور عبادت کنید، اینجور دعا کنید؛ از درون میجوشیدند، دلشان و ایمانشان آنها را به سمت تعبد میبُرد. بافت وجودى آنها که در آن میدان دشوار جلاى بیشترى هم پیدا کرده بود، به آنها مى آموخت چگونه خدا را عبادت کنند؛ و عبادت میکردند. این چیزهائى که میشنوید و در کتابهاى یادگار از آن دوران میخوانید از عبادت بسیجیها، از تضرع و اشک زلال جوانهاى بسیجى در میدانهاى جنگ، اینها جوشیده از دل آنها بود. هیچ کسى نمیتواند این را به کسى یاد بدهد. اینها یادگرفتنى نیست، اینها از درونِ دل و از عمق جان جوشیدنى است. بسیج یک موجود متدین و متشرع است.
بسیج مثل انقلاب با دشمنان سازش ناپذیر است. انقلاب اسلامى را زیر فشار قرار دادند براى اینکه به سود قواعد ظالمانه ى جهانى از جایگاه خود عقب نشینى کند؛ انواع فشارها را بر انقلاب و بر نظام جمهورى اسلامى به این منظور وارد کردند که یکى اش تحمیلِ هشت سال جنگ بر این کشور بود. انقلاب تسلیم نشد، امام تسلیم نشد، بسیج هم در مقابل فشارها و قواعد ظالمانه و جوسازیها هرگز تسلیم نمیشود و یک قدم به عقب نمیرود.
بسیج در واقع آن پوششى است، آن قالبى است که بهترین جوانان این کشور براى رسیدن به آرمانهاى بلند این ملت بزرگ، میتوانند در زیر این پوشش گرد هم بیایند و جمع بشوند. بسیج، پیر و جوان و زن و مرد و این قشر و آن قشر نمیشناسد. هر کدام از ما آن روزى که به معناى حقیقى کلمه بتوانیم خود را بسیجى بدانیم، باید افتخار کنیم؛ و افتخار میکنیم.
براى همین خصوصیات است که دشمنان این انقلاب یکى از اصلى ترین نقاط حمله ى خود را همیشه بسیج قرار داده اند. بسیج را متهم کردند. در میدانهاى سیاسى، بازیگران سیاسى هرچه خواستند علیه بسیج گفتند. بسیج، آرام - مثل یک اقیانوسِ آرام و پر عمق - در پاسخ به آنها چیزى نگفت و چیزى نمیگوید؛ و چیزى نگوئید.
بسیج یعنى آن مجموعه ى بهترین عناصر یک کشور که همت ما، عشق ما، امید ما این است که این مجموعه فراگیر باشد؛ همه ى افراد این ملت بزرگ را در بر بگیرد. همینجور هم هست؛ ما میگوئیم بیست میلیون، اما در واقع، بسیج دهها میلیون بیشتر از این تعدادها و مقدارها باید باشد و به امید خدا هست و خواهد بود.
وقتى این ملت ایستاده است، وقتى این ملت حاضر نیست از آرمانهاى بلند خود دست بکشد، وقتى این ملت اسیر جوسازیهاى دشمنان نمیشود، وقتى این ملت با بازیهاى سیاسى معمول و مرسوم در دنیا قدمش نمیلغزد و از راه مستقیم خود عدول نمیکند، وقتى این ملت پرچم اسلام را با دستهاى قدرتمند خود بلند میکند و ملتهاى اسلامى و همه ى امت اسلامى را با حضور خود و وجود خود دلگرم میکند، این نشاندهنده ى این است که بسیج موفق بوده است و موفق خواهد بود و دشمنان بسیج و مراکز و دستگاههائى که به خاطر دشمنى با انقلاب و با آرمانهاى انقلاب با بسیج دشمنند، باید اذعان کنند، اعتراف کنند که شکست خورده اند.
نیروى عظیم بسیج، نیروى عظیم ملت ایران است. جوانان عزیز! پسران! دختران! قشرهاى مختلف! عناصر مؤمن و شاداب و مبتکرى که در این قالب بزرگ و مجموعه ى عظیم قرار گرفته اید! هرچه میتوانید کیفیت خودتان را بالا ببرید تا بتوانید بر روى فضاى عمومى جامعه اثر بگذارید و جوانهاى بیشتر و مجموعه هاى بیشترى را به آن مرکزیت اصولى و آرمانى نزدیک کنید. مجموعه هاى مردمى بسیج، باید فکرشان این باشد؛ مدیران و اداره کنندگان و سرپرستان بسیج هم باید همین را فکر کنند.
امروز نظام مقدس جمهورى اسلامى به برکت همین عناصر سازنده ى خود - که عناصر سازنده ى بسیج هم همانهاست - توانسته است به سمت آرمانها پیش برود؛ میدان را از دست دشمنهاى خود بگیرد. امروز ما کجا قرار داریم، بیست سال پیش، بیست و پنج سال پیش کجا بودیم؟ در همه ى میدانها ملت ایران جلو آمده و دشمنان ملت ایران در همه ى میدانها و عرصه ها اعتراف میکنند که در مقابل ملت ایران کم آورده اند. و ملت ایران توانسته است این حرکت بزرگ خود را دنبال بکند. ملتهاى دیگر هم به شما نگاه میکنند. ملت مظلوم فلسطین، ملت خون داده و مظلوم عراق به شما نگاه میکنند. نشاط شما، ایستادگى شما، سربلندى شما، عزم و اراده ى شما در روحیه ى آنها اثر میگذارد. امروز مى بینید امریکائیها و همدستانشان باز براى اینکه شاید بتوانند خودشان را به مقاصد شومشان نزدیک بکنند، دست زدند به تشکیل کنفرانس پاییزى، که من در روز عید فطر هم اشاره کردم؛ «پاییزى» است؛ خزان زده است؛ اسمش رویش است. امیدوارند که بتوانند به این وسیله به دولت جعلىِ غاصب صهیونیست کمکى برسانند؛ جبران شکستهاى گذشته را بکنند و براى مسئولان امروز کاخ سیاه آبروئى درست کنند. امروز همه در دنیا و سیاستمداران از پیش، میدانند که این کنفرانس - که چند روز دیگر تشکیل خواهد شد - شکست خورده است. این به خاطر چیست؟ به خاطر بیدارى ملت فلسطین است. و بیدارى ملت فلسطین گره خورده است به بیدارى ملتهاى دیگر، و در رأس آنها، ملت عظیم و بزرگ ایران، شما جوانان مؤمن. حرکت شما، شعار شما، حضور شما، فعالیت شما، در قضایاى جهانى به همین نسبت اثر میگذارد.
پروردگارا! روح مطهر امام را که این جوانان عظیم ساخته و پرداخته ى آن ایمان و روح بلند و بزرگند، روز به روز بر علو درجاتش بیفزا. پروردگارا! شهداى عزیز این ملت را، شهداى نیروهاى مسلح را، شهداى بسیج را، که مظلومانه و شجاعانه - مثل مقتداشان امیرالمؤمنین که هم مظلوم بود، هم شجاعترین بود در میدانهاى نبرد - به شهادت رسیدند، با شهداى کربلا محشور کن. پروردگارا! این جوانان عزیز ملت ایران را به ملت ایران ببخش. پروردگارا! روز به روز بر افتخارات ملت ایران و جوانانشان بیفزا.
والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاتهجمعیت وفاداران انقلاب اسلامی مجمع عمومی دوسالانه خود را در تاریخ 86/6/19 در تالار اندیشه حوزه هنری برگزار کرد.
به گزارش گروه دریافت خبر خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا) در پی انتخاب اعضای جدید شورای مرکزی اعضای هیات رییسه به شرح زیر انتخاب شدند:
دبیرکل: مهندس حبیبالله بوربور
قائممقام دبیرکل: دکتر عباس شیبانی
مسوول طرح و برنامه: دکتر رضا برنگی
مسوول دفتر رابطین و نمایندگان شورا: محمد عظیمی
دو نفر منشی: مرتضی شمسایی و مریم ارشدی
خزانهدار: رضا انصاریان
هوالجمیل
بسیج عمومی و عزم واراده ملی در بهسازی فرهنگ عمومی دنیای اطراف ما مملو از آموزه های درست ونادرست است که به وسیله آن می توان درزندگی فردی، خانوادگی واجتماعی از آنها بهره جست. آنچه اتفاق می افتد، خوب یا بد بودن ، زشت یا زیبا بودن، هنجار یا ناهنجار بودن، واحدهای مکرر ومستمر جامعه شناسی ، روانشناسی و فلسفه وحکمت است که در هیچ دانشگاه وآزمایشگاهی و در محضر هیچ استادی اینگونه کامل وجامع آموزش داده نمی شود. نمونه داستانهای حکیمانه لقمان در ادبیات دینی ما نقل شده که « لقمان را گفتند ادب از که آموختی گفت از بی ادبان ، هرچه از ایشان در نظرم زشت وناپسند آمد از آن پرهیز کردم.»... اکنون کلاس آموزش علوم انسانی در پیش روی ماست، کجا؟ چگونه؟ وبه وسیله چه کسانی این آموزش ها داده می شود؟ وما به چه نحو از آن بهره می بریم؟ آنچه اهمیت دارد آن است که ؛ اماکن عمومی ، مراکز شلوغ وساعات ازدحام ، نیازمند فرهنگ سازی و برنامه ریزی درست واصولی بر طبق موازین اسلامی ورعایت حقوق دیگران برمبنای ارزشهای دینی وفرهنگ عمومی و ارائه راهکارها و رهنمودهای اساسی به مردم ومسئولین در احقاق حقوق شهروندی برای جامعه اسلامی ما، یک ارزش محسوب می شود. مسئولین چرا؟ بارها درکنار خیابان موقع استفاده مردم از اتوبوس ، شاهدیم که به دلیل فاصله زمانی اتوبوس ها ، مجبورند برای رسیدن به موقع به محل کار، به زور فشار بردیگران و حتی به قیمت ماندن قسمتی از اعضای بدنشان لای درب ، سوار براتوبوس پر از دود وبعضا کثیف شوند. از خود می پرسیم این کارمند بعداز این همه فشار واسترس در ابتدای صبح و جارو جنجال اعتراض آمیز همشهریان نسبت به یکدیگر، چگونه قادر به تولید مناسب و ارائه خدمت مطلوب به ارباب رجوع می شود؟ به نظر می آید شأن مردمی که در هرزمان و در هر شرایطی ندای مسئولانشان را به جان خریدارند ودر مراحل مختلف سیاسی، فرهنگی واجتماعی حضور مثبت ومؤثر خود را در به ثمررسیدن انقلاب شکوهمند اسلامی و در تداوم آن به اثبات رسانده اند ، راهپیماییهای میلیونی و انتخابات گسترده رارقم زده اند تا اسلام و ایران در جهان سربلند باشد؛ به مراتب بالاتر از اینگونه برنامه ریزیهاست. توصیه های فرهنگ غنی اسلام مبنی بر تعمیم عدالت اجتماعی و همسان بودن دسترسی مردم ومسئولین به امکانات ومنابع ، مستلزم خودسازی واحساس مسئولیت برای سیاستگذاری درست واصولی در همه زمینه ها ودر رابطه با حمل ونقل شهری است و چه بسا اگر نظم قابل قبولی بر این مسئله حاکم بود ، بهانه ترافیک توجیه مشکلات نبود. وصد البته منصفانه نیست اگر تلاشهای شهرداری را در تکمیل پروژه ها و اجرای طرحهای مختلف شهری نادیده بگیریم ویا قدردان جداسازی اتوبوس و مترو نباشیم... اما چون موضوع مورد نظر نگارنده بحث پیرامون رشد فرهنگ عمومی در اماکن پر ازدحام و اتوبوس هاست ، به همین دلیل توصیه به چاره اندیشی در این زمینه را مسئولیت شرعی وقانونی خود می داند. واما مردم.... ما در نظامی زندگی می کنیم که اصول حاکم برآن، برگرفته از آیات الهام بخش قرآن کریم وروایات ائمه اطهار (س) می باشد و درسالی هستیم که به نام رسول رحمت ورأفت، پیامبر اعظم (ص) مزین شده که هدف از بعثتش را تکمیل مکارم اخلاق معرفی می کند ودر برخوردهای اجتماعی وخانوادگی خود مستندات اخلاقی نایابی دارد که دسترسی و انجام هریک از آنها مارا به مدینه فاضله ای نزدیک می سازد که دورنمای حکومت عدالت گستر جهان را به ارمغان می آورد. مایه تأسف وتأثر است که تعلیمات جامع وکامل دین مبین اسلام هزاران بار ارزشی و اخلاقی شاخص ، برای تکریم انسانها دارد، اما مارا چه شده که دیگران در انجام این امور پیشی گرفته اند؟ برای بهبود وضعیت چه باید کرد؟ 1- لازم است مجریان، در اماکن عمومی ، مسیری را برای رفت وبرگشت به صورت جداسازی تعیین کنند تا هرکس که می خواهد به سرعت از افراد بگذرد ، امکان ادامه راه را داشته و به دیگران تنه نزند. 2- توصیه می شود تازمانی که جداسازی مطلق در مسیر رفت و برگشت در اماکن پر ازدحام مثل نمایشگاهها، متروو... توسط مسئولین شهر انجام نشده، خود مردم مسیر رفت را سمت راست و مسیر برگشت را سمت چپ قرار دهند. 3- اگر کسی این موازین را مراعات نکرد با نگاه ملامت آمیز دیگران ، متوجه کار اشتباه خود شود. 4- توصیه می شود لغت « ببخشید» ،«لطف کردید»و « متشکرم» به عنوان فرهنگ عمومی به اندازه کافی تکرار شود. 5- تمیز نگه داشتن اتوبوس ها و قطار توسط مردم وبرنامه ریزی برای نظافت آن توسط مسئولین ، مناسب دیندارانی است که در مذهبشان بیش از همه ادیان توصیه به نظافت دارد و آن را جزء ایمان افراد و جوامع می داند بنابراین به مصداق حدیث شریف «النظافة من الایمان»، تمیز نگه داشتن آنها وبد بو نبودن مسافرها، رغبت برای استفاده عموم از وسائل نقلیه عمومی را دو چندان می کند. 6- مسئولین مربوط ، به ایجاد فضای لازم برای هرنفر در اتوبوس ها ودر مترو بیندیشند ؛ اگر مایلند به اعتقادات دینی مردم به ویژه زنان دررعایت حریم زن ومرد توجه شود ، در اتوبوسی که ظرفیت حمل 50 نفررادارد 100 نفر روی هم انباشته نکنند. 7- از آنجا که به مصداق « العلم فی الصغرکالنقش فی الحجر»آداب اسلامی و اجتماعی باید از کودکی در افراد نقش بندد، اهتمام آموزش وپرورش در تعمیق فرهنگ وآداب اجتماعی در اماکن عمومی تأثیر بسزایی دارد. 8- شهرداریها می توانند در کنار برنامه های خوددرزمینه بهبود کیفی وضعیت ترافیک و حمل ونقل شهری با برگزاری Work shop ها برای عموم به ویژه زنان ، به آموزش صحیح رفتارهای اجتماعی در اماکن عمومی همت گمارند. 9- دانشگاه عمومی کشور یعنی صدا وسیمای ج.ا.ا و رسانه های دیداری و نوشتاری، می توانند در سالم سازی وضعیت فرهنگ عمومی تأثیر گذار باشند. 10-صحنه زیبایی که نگارنده مایل است باکمال خرسندی در پایان کلام به خوانندگان هدیه نماید ، رفتار زیبای نوجوانان وجوانانی است که به محض ورود فرد مسن ، معلول ، خانم حامله و... طبق توصیه دینی ، سنت حسنه و تمدن ایرانی مبنی بر احترام به بزرگترها، با میل ورغبت واحترام برخاسته ومحل خود را تحویل می دهند. در خاتمه یادآور می شود ، اجرای طرحها برای نهادینه کردن فرهنگ درست با آموزه های دینی در شهر می تواند در معرفی شأن وجایگاه واقعی مردم فهیم کشورمان مؤثرو مدل والگوی واقعی برای جهان به ویژه کشورهای اسلامی باشد ؛ که این امر منوط به بسیج عمومی و عزم واراده ملی در بهسازی فرهنگ عمومی است.
بسم اللَّه الرّحمن الرّحیم
یا مقلّب القلوب و الأبصار، یا مدبّر اللّیل و النهار، یا محوّل الحول و الاحوال، حوّل حالنا الى احسن الحال.
امسال، اول فروردین با ایّام اربعین حسینى همراه است. اربعین هم خود یک فروردین دیگر است. اولین شکوفه هاى عاشورایى در اربعین شکفته شد. اولین جوشش هاى چشمه ى جوشان محبت حسینى - که شطّ همیشه جارى زیارت را در طول این قرن ها به راه انداخته است - در اربعین پدید آمد. مغناطیس پُرجاذبه ى حسینى، اولین دل ها را در اربعین به سوى خود جذب کرد؛ رفتن جابربن عبداللَّه و عطیّه به زیارت امام حسین در روز اربعین، سرآغاز حرکت پُربرکتى بود که در طول قرن ها تا امروز، پیوسته و پى درپى این حرکت پُرشکوه تر، پُرجاذبه تر و پُرشورتر شده است و نام و یاد عاشورا را روزبه روز در دنیا زنده تر کرده است.
تصادف اول فروردین با اربعین حسینى، در حقیقت تقارن دو فروردین است؛ تقارن دو بهار است. ضمن تسلیت به همه ى مؤمنین و همه ى شیعیان و مسلمانان به مناسبت اربعین حسینى، عید نوروز و آغاز بهار را به ایرانیان و به دیگر ملت هایى که عید نوروز را گرامى مى دارند، تبریک عرض مى کنم؛ بالخصوص به ایثارگران کشورمان و به خانواده هاى مجاهد و ایثارگرى که با همه ى وجود و توان خود، در راه اعتلاى اسلام و ایران تلاش کردند.
خوشبختانه کشور با قطع نظر از بهار طبیعت، در بهار امید و حرکت و نشاط است. روى کار آمدن یک دولت مردمى، و حماسه ى خدمت رسانى و شور و نشاط جوانان در عرصه هاى مختلف، کشور را در فروردینى از امید و نشاط قرار داده است؛ و عید واقعى براى هر ملت، چنین وضعیتى است. اینها همه از برکات مشارکت عمومى و همبستگى ملى است که ملت ایران در سال 84 آن را سرلوحه ى کار و تلاش خود قرار داد. موفقیت هاى ملت - چه در زمینه ى حضور مردمى و مشارکت عمومى، چه در نشان دادن شاخص هاى همبستگى ملى - در سال 84 درخشان بود. انتخابات پُرشکوه و حضور مردمى پُرشور و تشکیل یافتن یک دولت برخاسته ى از مردم و متعهد به خدمت رسانى؛ و پیشرفت ها و موفقیت هایى در زمینه هاى گوناگون در کشور، از موفقیت هاى بزرگ ملت ما در سال 84 بود.
درست است که در کنار این موفقیت هاى بزرگ، تلخى ها و سوانح و فقدان هاى دردناک و جفاهایى هم داشته ایم - چه به حرمت پیامبر اکرم، چه به قداست حریم عسکریین، چه به یاد شهیدان گرامى، چه به عزت ملت ایران - که آنها را در سال گذشته ملت ایران آزموده؛ اما عزم انقلابى بر آن است که به حول و قوه ى الهى، از تلخى ها، پلکانى به سوى شیرینى ها بسازیم و سختى ها را به سختکوشى ها تبدیل کنیم؛ این درس اسلام و درس پیامبر عظیم الشأن اسلام است.
در این مقطع زمانى، یاد و نام مبارک پیامبر اعظم از همیشه زنده تر است؛ و این یکى از تدابیر حکمت و الطاف خفیّه ى الهى است. امروز امت اسلام و ملت ما بیش از همیشه به پیغمبر اعظم خود نیازمند است؛ به هدایت او، به بشارت و انذار او، به پیام و معنویت او، و به رحمتى که او به انسان ها درس داد و تعلیم داد. امروز درس پیغمبر اسلام براى امتش و براى همه ى بشریت، درسِ عالم شدن، قوى شدن، درس اخلاق و کرامت، درس رحمت، درس جهاد و عزت، و درس مقاومت است. پس نام امسال به طور طبیعى، نام مبارک پیامبر اعظم است. در سایه ى این نام و این یاد، ملت ما درس هاى پیغمبر را باید مرور کند و آنها را به درس هاى زندگى و برنامه هاى جارى خود تبدیل کند. ملت ما به شاگردى مکتب نبوى و درس محمّدى (صلّى اللَّه علیه وآله) افتخار مى کند. ملت ما پرچم اسلام را در میان امت اسلامى با استقامت و استحکام برافراشته است؛ سختى ها را تحمل کرده است و کامیابى هاى حضور در این میدان شرف و افتخار را دیده است و به فضل الهى، کامیابى هاى بیشتر در راه است.
ما درس اخلاق پیغمبر، درس عزت پیامبر اعظم، درس علم آموزى و درس رحمت و کرامت و درس وحدتى را که ایشان به ما داد و درس هاى زندگى ماست، باید در برنامه ى زندگى خودمان قرار بدهیم.
امروز دولتى مصمم و خدمتگزار در وسط میدان، با مردمى آماده به کار و سرشار از امید، و با جوانانى پُرشور و بااستعداد، در این سرزمین حضور دارند و این نوید بزرگى براى آینده ى کشور و ملت ماست.
از خداوند متعال خواهانیم که روح مطهر پیامبر اعظم را از ما خشنود کند و برکات خود را به آن پیامبر رحمت و عزت و به امت او روزبه روز افزون فرماید؛ و قلب مقدس ولىّ عصر (ارواحنافداه) را از ما شاد کند و ما را در پیمودن این راه دشوار موفق و مؤیّد بدارد؛ و روح شهیدان عزیز و روح مطهر امام بزرگوار ما را در جوار اولیاء و بندگان صالحش، سرشار از نعمت خود قرار دهد.
والسّلام علیکم ورحمةاللَّه وبرکاته
بسم الله الرّحمن الرّحیم
خداوند متعال را سپاسگزارم که توفیق داد در اوّلین لحظات ورود به این دارالمؤمنین و شهر سرشار از محبّت و معرفت، در این جمع معطّر به عطر شهادت حضور پیدا کنم و با شما خانواده های عزیز شهیدان، جانبازان، آزادگان و ایثارگران عزیز کاشان و آران و بیدگل این دیدار صمیمانه را داشته باشم. این مجلس، مالامال از عواطف و احساساتی است که یکسره از معنویّات سرچشمه می گیرد. معمولاً جمع منسوب به ایثارگران و شهیدان، همین طور است. آن جا که احساسات وجود دارد، منشأ آن، منشأ معنوی و الهی و دینی و ملکوتی است؛ چون شهدا وابسته به ملکوت الهی هستند. این احساسات، بسیار شریف و عزیز است و خدا کند مسؤولان ما قدر عواطف این مردم عزیز و بخصوص خانواده های شهدا و ایثارگران را بدانند و در مقابل این نعمت بسیار ارجمند و والا، قدرشناسی کنند.
نکته مهمی که در باب شهیدان ما وجود دارد، این است که شهدای ما اگرچه با بال و پَر احساسات پرواز کردند؛ اما راهنمای آنها عقل و منطق و استدلال بود. برای همین است که حرکت عظیم ایثار، شهادت، جهاد و فداکاری در کشور ما توانست در همه اقشار جامعه، در میان برترین فکرها و ذهنها و استعدادها، جای خود را باز کند. اعتقاد من این است که فرزندان شهدا باید به پدران خود افتخار کنند؛ هم از این جهت که اینها نشانه های ایثار و فداکاری و سربلندی و افتخار یک ملتند، هم از این جهت که چشمه های گشوده و جاری شده معرفت و شناختِ حقیقتند. نباید خیال کرد که جوان و دلاور میدان نبرد و رزم ما از شهر و روستا خود را به میدان جنگ می رسانید و زحمات را تحمّل می کرد، فقط به خاطر غلبه احساسات. این طور نیست. البته احساسات الهی و اسلامی و انقلابی و معنوی، بسیار مبارک و مغتنم است؛ اما فقط احساسات نبود؛ هدایت عقلانی بود؛ می فهمیدند چه کار می کنند.
جوانانی که یادگاران شهدا هستید! پدران و مادرانی که پرورش دهندگان شاهدان و ایثارگران بودید! همسرانی که زمانی را با شهدا سپری کردید! شهیدان عزیز جزو کسانی بودند که نور حقیقت را در لابلای ظلمتهای متراکم زمانه دیدند و به سوی آن شتافتند. مهم این است. خیلیها حقیقت را نمی بینند و نمی فهمند؛ خیلیها حقیقت را می بینند، ولی شهامت و جرأت اقدام برای حقیقت را ندارند؛ اما کسی که هم توانایی آن را دارد که حقیقت را بیابد و ببیند و هم جرأت و دلیری این را دارد که به سوی حقیقت بشتابد و وظیفه خود را در این راه انجام دهد، او در هر برهه ای از زمان که باشد، یک انسان برجسته است؛ پیر باشد، جوان باشد، نوجوان باشد، زن باشد، مرد باشد؛ در هر قشری از قشرهای اجتماعی باشد.
نظام اسلامی ما در دنیایی، در محیطی، در برهه ای از زمان خود را مطرح و درمیان بشریّت حضور پیدا کرد که سلطه گری ظالمانه، تمام ابعاد وجود بشر را فرا گرفته بود. مسأله این نبود که حکومت ظالمی در این جا وجود داشت و فقط می خواستند آن را برکنار کنند. حکومت ظالمی که در کشور ما با سلطه و زور و خشونت و جهالت خود بر مردم حکومت می کرد، از سوی نظام بین المللی و سردمداران قدرت جهانی مورد تأیید و حمایت بود و مبارزه با او، مبارزه با تمام مراکز قدرت بین المللی در آن زمان بود. هنگامی که انقلاب پیروز شد و این مانع از سر راه ملت ایران برداشته شد، همان مراکز قدرت جهانی، کارشکنی علیه ملت ایران را آغاز کردند. نشان دادند که این شبکه اختاپوسی قدرتِ ظالمانه که از رژیم خونخوار پهلوی حمایت می کرد، همچنان مدّعی حقیقت است؛ مدعی ملت ایران است؛ مدعی و مخاصم هر حرف حقّی است که از دهان و حنجره کسی خارج شود. لذا در جنگ تحمیلی هشت ساله، همان مراکز قدرت علیه ملت ایران همدست شدند. چه کسی می تواند این حقایق را که در زمان خود او اتّفاق می افتد، علی رغم تبلیغات وسیع جهانی، از بن دندان بفهمد، به طور عمیق درک کند، در او ایمان به وجود بیاید و این ایمان او را به حرکت وادار کند؟ آن انسانی که دل او منوّر به نور معرفت و فکر او روشن و زنده است. جوانان شما - عزیزانی که به جبهه رفتند و شهید شدند - از این قبیل بودند.
جبهه های نبرد حقّ و باطل در ایران، به ظاهر جنگ با یک کشور همسایه و دفاع از سرزمینهای ایران بود؛ اما در باطن، دفاع از جبهه عدالت و حق در همه عالم بود. هرجای دنیا مظلومی وجود داشت، هر نقطه ای از عالم که گوینده ای حق را فریاد می کرد، جوان شما از او دفاع می کرد؛ برای او سینه سپر کرده بود و جان خود را در این راه داد. شما جوانان و فرزندان عزیز شهدا بدانید، این شهادتها و ایثارگریها و فداکاری پدران شما، خیل عظیمی از مردم را در دنیا با اسلام و ایمان و حقیقت آشنا کرد و آنها حق را شناختند. شهدای ما مظهر عقلانیّت دینی و مدافع حقانیّت و عدالت بودند. این یک افتخار بزرگ است.
بزرگترین خیانت به یک ملت این است که کسانی بخواهند با ابرهای تبلیغات، جلوِ خورشیدهای فروزانی که زندگی و تاریخ ملت را روشن می کنند، بگیرند. امروز هرکس که نام شهدا را کوچک بدارد و حرکت عظیم شهادت در کشور ما را - که به وسیله جوانان عزیز ما در آن دوران اتّفاق افتاد - نادیده بگیرد و تحقیر کند، به تاریخ این ملت خیانت کرده است.
من به پدران و مادرانی که عزیزان خود را در میدان نبرد طولانی حقّ و باطل در این چند سال از دست داده اند، به فرزندانی که پدران شهید خود را هرگز ندیدند، به همسرانی که سنگینی فراق همسر و یار و غمخوار خود را تحمّل کردند، عرض می کنم: عزیزان من! با شهادت عزیزانتان، شما خسارت و ضرر نکردید. عزیزانِ شما اگر از دست شما رفتند، اما در خزانه گرانبهای شهادت الهی، شخصیت شان همچنان محفوظ و حاضر و ناظر است. این زندگی می گذرد و همه کس خواهد رفت؛ اما آن کسی سرافراز است و بُرد کرده است که رفتن او از این دنیا، برای مردم و دین و تاریخ و کشورش دستاوردی داشته باشد. چنین انسانی است که خدای متعال او را از ملائکه هم بالاتر دانسته است.
من بارها با همه وجود و از ته دل به بازماندگان شهدا عرض کرده ام، دعا کنیم خدا ما را با عزیزان و شهدای شما محشور کند؛ اینها هستند که پیش خدا مقام دارند. عزیزان شما به بهترین دستاوردی که یک انسان ممکن است دست پیدا کند، دست پیدا کردند. البته اجر شما هم بلافاصله پشت سر اجر شهید قرار دارد. بارها من گفته ام، خاکریز شهدا در مقابل دشمنان دین و حقیقت، خاکریز اوّل است؛ خاکریز دوم، خانواده های شهدایند. پشت سرِ آنها شما هستید. این رنجهای شما و این فراقها و غصّه ها و محرومیت از دیدن و احساس کردن حضور عزیزانتان، پیش خدای متعال اجر دارد. خدای متعال به خانواده های شهیدان اجر بسیار بزرگی می دهد؛ بخصوص که آنها ناسپاسی هم نکردند. در تمام طول جنگ، خانواده های شهدا با سرافرازی، آن چنان از شهادت عزیزشان سخن گفتند که دیگران را هم تشویق کردند تا جوانانشان را به میدان شهادت بفرستند.
این شهر، شهیدان برجسته و عزیزی دارد. سرداران شهیدی از این شهر برخاستند. نمی شود نام آورد؛ فهرستشان طولانی است؛ شهید کریمی، شهید زجاجی؛ شهدای بزرگ، فرماندهان؛ کسانی که توانستند با حضور خود در جبهه، کار بزرگی انجام دهند. برجستگانی از کاشان و آران و بیدگل و مناطق پیرامونی این شهرستانها کارهای بزرگی کرده اند و استعدادهای بزرگی را در این راه از خود نشان داده اند.
آنچه که امروز برعهده مردم است، قدردانی از شما و شهیدان است. آنچه که بر عهده مسؤولان است، قدردانی عملی از خانواده ها و بازماندگان شهیدان و همچنین جانبازان و آزادگان است. آنچه بر عهده خود شماست، این است که نام و یاد شهیدان را با عمل و روحیه و زبان خود، همچنان عزیز و ارجمند بدارید. دشمن باید از زبان فرزندان شهدا چیزی را بشنود که مثل گلوله ای در دلش اثر کند. فرزندان شهدا امروز در همه جا هستند؛ در دانشگاهها، در مدارس، در مراکز کار و مسؤولیت، در سطوح مختلف. عزیزان من! هرجا هستید، نگذارید درخشندگی نور شهادت که در خمیره شماست، به وسیله ترفندهای دشمنان خاموش شود و افول پیدا کند. به شهادت و راهی که پدران و عزیزان شما در آن به شهادت رسیدند، افتخار کنید و بدانید اگر شهدا و جانبازان نبودند، اگر آن ایثارگریها و فداکاریها نبود، این ملت امروز تیره روزترین ملتهای منطقه بود. این که می بینید مردمِ بعضی از کشورها با داشتن دین و احساسات و حرف، جرأت و میدان ابراز آن را ندارند و مسؤولانی بر آنها حکومت می کنند که اجازه نمی دهند مردم عقاید و احساسات اسلامی خود را ابراز کنند، این وضعیت در این کشور به خاطر سلطه طولانی امریکا به مراتب از آن کشورها بدتر می شد؛ زندگی مادّی و معنوی مردم لگدمال اهواء و اطماع دشمنان می شد. آن عنصری که به این ملت عزّت و آبرو داد و در واقع حیثیّت و حرمت ملت ایران را حفظ کرد، عزیزان شما - همین شهیدان و ایثارگران - بودند.
من اعتقاد دارم همچنان که در دهه 60 جوانان این مملکت توانستند نام و پرچم اسلام را بلند و عزیز کنند، جوانان امروز هم با آگاهی و روشن بینی و صفایی که دارند، به فضل پروردگار خواهند توانست پرچم اسلام و عدالت و حقّانیت جمهوری اسلامی را در جهان به اهتزاز در آورند.
پروردگارا ! شهیدان عزیز ما را با اولیای خودت محشور کن. پروردگارا ! این خونهای پاک بر زمین ریخته را - که مایه عزت این ملت شد - تا قیام بقیةالله الأعظم، در نهایت مبارکی و میمنت و سربلندی قرار بده. پروردگارا ! بازماندگان شهدا - پدران و مادران، همسران، فرزندان، برادران و خواهران - را مشمول رحمت و لطف ویژه خود قرار بده. پروردگارا ! ما را قدردان مقام شهدا و منزلت خانواده های آنها قرار بده. پروردگارا ! این جمع ما و گفته ها و شنیده ها را مشمول لطف و قبول خود قرار بده.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
بسم الله الرّحمن الرّحیم
الحمدلله ربّ العالمین. والصّلاة والسّلام علی سیّدنا و نبیّنا و حبیب قلوبنا أبی القاسم المصطفی محمّد و علی آله الأطیبین الأطهرین المنتجبین، الهداة المهدیّین المعصومین، سیّما بقیّةالله فی الأرضین.
خدا را سپاسگزارم که این توفیق را به این خدمتگزار حقیر عطا فرمود تا - هر چند با تأخیر - در این جمع پُرشورِ مرد و زن و پیر و جوان - مردم عزیز شهرهای کاشان و آران و بیدگل - حضور پیدا کنم و با شما عزیزان دیدار داشته باشم. امیدوارم مشمول لطف و فضل و قبول الهی قرار گیرد. البته بنا بر این بود که ما پیرو سفر اصفهان و در ضمن همان سفر، با شما عزیزان هم ملاقات کنیم؛ اما طول سفر و برنامه های متراکم آن اجازه نداد؛ لیکن بحمدالله قبل از پایان ماه مبارک شعبان این توفیق نصیب شد.
آنچه که من از فرصت استفاده می کنم و عرض می کنم، اولاً اظهار ارادت و علاقه به مردم این شهر و قدردانی و مباهات به گذشته مشحون از افتخارات این شهر است. شهرستان کاشان از جمله مناطق معدودی در کشور ماست که از اوایل قرون اسلامی با محبّت اهل بیت علیهم السّلام و شناختن حقیقت آنها معروف شد و از آغاز توانست در بین امواج متراکم و متلاطم سیاستهای اموی و عباسی، حقیقت را بشناسد. آن طوری که معروف است، امام باقر علیه الصّلاةوالسّلام فرزند خود جناب علی بن محمّدالباقر را که در مشهد اردهال مدفون است، برای توجّه دادن مردم و پاسخگویی به احساسات ارادتمندانه آنان به ساحت اهل بیت علیهم السّلام، به این منطقه گسیل کردند. در جمع علما و دانشمندان - چه فقها و محدّثان، چه دانشمندان علوم ریاضی، چه فیلسوفان و حکیمان و متکلّمان - نام کاشان برجستگی دارد. این سوابق را ما برای این تکرار نمی کنیم که خود را به گذشته دلخوش کنیم و از حال غافل بمانیم؛ نه. سوابق و افتخارات علمی و فرهنگی و هنری و سایر افتخارات تاریخی یک شهر، نشان دهنده استعدادهایی است که در حال حاضر از آن استعدادها باید کمال استفاده بشود. به مردمِ دارای چنین ریشه تاریخی ای نگویند که شما گذشته و تاریخ ندارید؛ چرا، همه جای کشور ما همین طور است. من مقیّدم در هر منطقه ای روی نام پُرافتخار مفاخر و چهره های علمی و فرهنگی آن شهر تکیه کنم. از زمان ائمه علیهم السّلام در سلک روات، علی بن محمّد قاسانی بود که در طریق بسیاری از روایات، نام شریف این محدّثِ بزرگ وجود دارد. در قرونی که تألیفات اسلامی رواج داشت، بزرگان و شخصیّتهای برجسته علمی در فقه و حدیث - مثل قطب راوندی، یا قبل از او، سیدابوالرّضا فضل الله راوندی - بودند. یا غیاث الدّین جمشید کاشانی، ریاضیدان برجسته و معروف قرون گذشته، متعلّق به این منطقه بوده است. در دوره های بعد، فقها و حکما و متکلّمان بزرگ، مفسّران برجسته و نام آور، شخصیّتهای سیاسی و مؤلّفان نامدار - امثال فیض کاشانی، ملامهدی نراقی و پسرش ملااحمد نراقی - در این منطقه استمرار پیدا کرده اند و انسان هیچ زمانی را نمی بیند که این زنجیره قطع شده باشد. مرتّب علمای بزرگ، مفسّران، مؤلّفان و شخصیتهای برجسته و عظیم القدر حضور داشتند، تا نزدیک زمان ما می رسد: مرحوم ملا حبیب الله کاشانی، مرحوم آیةالله حاج میر سید علی یثربی کاشانی - که من تأسف می خورم از این که این بزرگان علم و معرفت به قدر ظرفیّت علمی شان شناخته شده نیستند - در عالم سیاست، مرحوم سید ابوالقاسم کاشانی، و همین طور فهرست طولانی شعرای گذشته و حتّی زمان ما، عرفا و انواع و اقسام معرفتها و دانشها. اینها برای یک شهر افتخار است.
من به جوانِ امروز نمی گویم بنشین به نام گذشتگان افتخار کن؛ اما به جوان اهل کاشان می گویم تو بازمانده آن سلسله پُرافتخار دانش و معرفتی. آنها در زمان خود توانستند فقط شخص خود یا شهر کاشان و بلکه دانش را به مرحله بالایی برسانند. امروز هم جوان کاشانی، دانشجوی اهل کاشان، طلبه اهل کاشان، صنعتگر اهل کاشان، زن و مرد بااستعداد اهل کاشان، باید همان خط و همان راه و همان سلسله تمام نشدنی معرفت و دانش و استعداد را دنبال کند. کاشان، مقصود همه این منطقه است. امروز کاشان اسم یک شهرستان است که در کنارش شهر آران و بیدگل قرار دارد؛ اما در تاریخ، نام کاشان شامل مجموعه این مناطق می شود. منطقه از همه جهت سرشار از استعداد است؛ به طوری که این منطقه همسایه کویر، با کم آبی سنّتی و تاریخی، امروز با گسترش صنایع و جمعیت محسوس شده است؛ والاّ کم آبی که عارضه جدید برای کاشان نیست. با وجود کم آبی و همسایگی کویر، این شهر، چند هزار سال سرِ پاست. آثار تمدّن قبل از اسلام با حضور مجتمع انسانی و زندگی بشری بر روی این سرزمین، تا رسیدن به اوج فعّالیتهای اقتصادی و سیاسی و اجتماعی و غیره، نشان دهنده این استعداد تمام نشدنی و تاریخی است. همه جای کشور ما سرشار از همین گنجینه های استعداد است. این که من به مسؤولان کشور و آحاد مردم - هر دو - بارها تأکید کرده ام که امروز وظیفه ما کار است و کار است و کار، به خاطر این است که این سرزمین، این منطقه عظیم و این نقطه جغرافیایی فوق العاده حسّاس، به قدری استعداد دارد که اگر سالهای متمادی، کار شبانه روزی و خستگی ناپذیر بشود، باز زمینه کار در این کشور باقی است.
به بعضی از شخصیّتهای تاریخی کاشان ظلم شده است؛ یعنی حقّ آنها چنان که باید، شناخته نشده است. یکی از آنها مرحوم فیض کاشانی است. فیض کاشانی، یکی از شخصیّتهای کم نظیر و انسانی است که در چندین علم مختلف، جزو سرآمدان است. یک حکیم و فیلسوف بزرگ، یک متکلّم برجسته، یک محدّث نام آور، یک رجالی صاحب مبنا و مکتب، یک فقیه صاحب آراء برجسته، یک شاعر و یک عارف است. همه این خصوصیات در این مرد جمع است. در کتیبه شخصیّتهای برجسته مملکت و در چشم خواص و عوام، فیض کاشانی این جلوه را ندارد که در واقع در مقابل چشم کسانی که او را می شناسند، دارد. حتّی شنیدم مقبره این عالم بزرگ و فنّان در کاشان از آن آبادی و عمرانی که شایسته آن است، برخوردار نیست. البته گویا فیض وصیت کرده است که روی مقبره او سقف نباشد. به هر حال ستایش بزرگانی از قبیل فیض، ستایش علم و معرفت است.
نمونه دیگری که من فرصت حضور در کاشان را برای طرح آن مناسب می دانم، مرحوم آیةالله کاشانی است. آیةالله کاشانی کسی است که اگر او نبود، نهضت ملی شدن صنعت نفت یقیناً در این کشور به وقوع نمی پیوست. من به جوانان عرض می کنم، با تاریخ گذشته نزدیک کشورتان آشنا شوید؛ چون یکی از راههای فریب و اغواگری، تحریف تاریخ است که امروز متأسفانه این کار به وفور صورت می گیرد. مرحوم کاشانی کسی است که به کمک او دکتر مصدّق و دیگر سرانِ نهضت ملی شدن صنعت نفت توانستند حمایت مردم را به این حرکت جلب کنند؛ والاّ حمایت مردم جلب نمی شد. کسی مصدّق را نمی شناخت؛ کسی معنای ملی شدن صنعت نفت را نمی دانست؛ توده های عظیم مردم که رأی و حضور و اقدام آنها در تحوّلات اجتماعی تعیین کننده است، در جریان وارد نبودند و برای آنها توضیح داده نشده بود. دستگاه دربار که مخالفت چیزفهمی مردم بود، خودش هم عامل دست انگلیسیها بود. روشنفکران و سیاسیّونی که جهت حرکتشان این بود، وسیله و راهی نداشتند و مردم به آنها اعتماد نمی کردند. مرحوم آیةالله کاشانی وارد میدان شد. سابقه این مرد را، علما می شناختند و مردم ایران هم به او ارادت داشتند. او کسی بود که به وسیله قشون غاصبِ مداخله گرِ انگلیس در ایران، از کشور تبعید شده بود. شما ببینید آن روز وضع کشور چگونه بود. امروز به استقلال سیاسی ملت ایران نگاه کنید، ببینید هیچ قدرتی در دنیا نمی تواند هیچ گونه موضع گیری ای - حتّی موضعگیری زبانی - را بر دولتمردان ما تحمیل کند؛ اما آن موقع چنین بود که یک دولت بیگانه در دنباله جنگ بین الملل دوم - که انگلیسیها و امریکاییها و روسها در زمان حکومت محمد رضای پهلوی از چند طرف وارد کشور ما شده بودند - به خودش جرأت می داد که یک عالم دینی را به خاطر مخالفت با سیاست انگلیس بگیرد و به خارج از کشور تبعید کند! البته قبلاً او را در قلعه فلک الافلاک خرم آباد زندانی کردند، که من رفتم آن سلولی را که می گفتند مرحوم آقای کاشانی در آن جا زندانی بود، از نزدیک دیدم. وقتی که از تبعید به تهران برگشت، امواج احساسات و ارادت مردم نسبت به این روحانی مجاهد و مبارز، چنان توفانی به راه انداخت که همه دشمنان را پس زد و انگلیسیها و دیگران حساب کار خود را کردند و فهمیدند که مبارزه با این عالم روحانی به جایی نخواهد رسید. بعد، مرحوم آیةالله کاشانی به عنوان نماینده مردم تهران و رئیس مجلس آن روز، پشتیبان طرح ملی شدن صنعت نفت شد. نمایندگان مرحوم آیةالله کاشانی به سرتاسر کشور مسافرت می کردند. من خودم آن وقت نوجوان بودم. نماینده مرحوم آیةالله کاشانی به مشهد آمد و منبر رفت. او چنان دلهای مردم را مثل مغناطیس به خود جذب می کرد که هیچ عامل دیگری نمی توانست جای این حرکت را بگیرد. و به این ترتیب در سال 1329 شمسی - یعنی پنجاه و یک سال قبل که شروع نهضت ملی شدن صنعت نفت ایران است - مردم طرفدار ملی شدن صنعت نفت ایران شدند و علی رغم این که محمدرضا موافق نخست وزیری مصدّق نبود، به پشتیبانی حمایت مردمی، مصدّق نخست وزیر شد. اگر مرحوم آیةالله کاشانی این حمایت عظیم مردمی را برای مصدّق به وجود نمی آورد، او نخست وزیر نمی شد. بعد در سال 1331 که ضدّ حمله دربار علیه مصدّق شروع شد و او از نخست وزیری برکنار گردید، فقط یک عامل توانست مجدّداً قدرت را به مصدّق برگرداند و او مرحوم آیةالله کاشانی بود. اینها جزو واضحات تاریخ است؛ جزو حوادثی است که کسانی که آن روز بودند، دیده اند و از قضایای آن خبر دارند و به روشنی می دانند چه گذشته است؛ لیکن عدّه ای عمداً اینها را کتمان می کنند و نمی گذارند این حرفها به گوش نسل حاضر برسد؛ که البته مقاصدشان معلوم است. وقتی شاه، قوام السلطنه را به جای مصدّق به نخست وزیری انتخاب کرد، مرحوم آیةالله کاشانی در مقابل قوام السلطنه اعلامیه داد؛ مردم کفن پوشیدند و در تهران و شهرهای دیگر به خیابانها آمدند؛ لذا قوام السلطنه سه روز بیشتر نتوانست به عنوان نخست وزیر بماند. اصلاً مگر می شد در مقابل امواج عظیم مردم که آیةالله کاشانی راه انداخته بود، مقاومت کرد؟ لذا قوام السلطنه کنار رفت و دوباره مصدّق بر سرِ کار آمد. انگلیسیها نفت ایران را مِلک شخصی خود به حساب آورده بودند و دهها سال استفاده غاصبانه می کردند و مال ملت ایران را تقریباً مفتِ مفت می بردند و دربار سلطنت هم برای این که چهار روز بیشتر به حکومت ننگین خود ادامه دهد، با انگلیسیها همکاری می کرد. اما این بساط را نهضت ملی شدن صنعت نفت به هم زد، که عامل و سرچشمه اصلی جوشش در این نهضت، همین مرد بزرگ و شجاع بود: مرحوم آیةالله سید ابوالقاسم کاشانی.
بخش بسیار مهم این ماجرا این است که الان عرض می کنم و این مطلبی است که می خواهم بخصوص جوانان ما به آن توجّه کنند. دشمن فهمید که راز پیروزی ملت ایران چیست؛ لذا درصدد برآمد تا سیاسیّون و سردمداران دولتی را از روحانیت و دین جدا کند. آنها را از آیةالله کاشانی جدا کردند و بینشان فاصله انداختند و متأسفانه موفّق هم شدند. از سی تیر 1331 که مرحوم آیةالله کاشانی توانست ملت ایران را آن طور به صحنه بیاورد، تا 28 مرداد 1332 که عوامل امریکا در تهران توانستند مصدّق را سرنگون و تمام بساط او را جمع کنند و مردم هیچ حرکتی از خود نشان ندادند، یک سال و یک ماه بیشتر طول نکشید. در این یک سال و یک ماه، با وساطت ایادی ضدّ استقلال این کشور و با توطئه دشمنان این ملت، دکتر مصدّق مرتّب فاصله خود را با آقای کاشانی زیاد کرد، تا این که مرحوم آیةالله کاشانی چند روز قبل از ماجرای 28 مرداد نامه نوشت - همه این نامه ها موجود است - و گفت من می ترسم با این وضعی که دارید، علیه شما کودتا کنند و مشکلی به وجود آورند. دکتر مصدّق گفت: من مستظهر به پشتیبانی مردم ایران هستم! اشتباه او همین جا بود. ملت ایران را سرانگشت روحانیت - کسی مثل آیةالله کاشانی - وادار می کرد که صحنه ها را پُر کند و به میدان بیاید و جان خود را به خطر بیندازد. در 28 مرداد که کاشانی منزوی و خانه نشین بود - و در واقع دولت مصدّق او را منزوی و از خود جدا کرده بود - عدم حضور او در صحنه موجب شد که مردم نیز در صحنه حضور نداشته باشند؛ لذا کودتاچیهای مأمور مستقیم امریکا توانستند بیایند و به راحتی بخشی از ارتش را به تصرّف درآورند و کودتا کنند. یک مشت اوباش و الواط تهران را هم راه انداختند و مصدّق را سرنگون کردند. پس از آن، دیکتاتوری محمدرضاشاهی به وجود آمد که بیست وپنج سال این ملت زیر چکمه های دیکتاتوری او لگدمال شد و ملی شدن صنعت نفت هم در واقع هیچ و پوچ گردید؛ چون همان نفت را به کنسرسیومی دادند که امریکاییها طرّاحی آن را کردند. هرچه دشمن خواست، همان شد؛ به خاطر جدا شدن از روحانیت و دین. اینها عبرت است.
شبیه همین قضیه در صدر مشروطیت اتفاق افتاد. آن جا هم کار را مردم کردند و حضور آنها بود که مشروطیت را بر حکام مستبد قاجار تحمیل کرد؛ والّا مظفرالدین شاه کسی نبود که مشروطیت را قبول کند؛ حضور و فشار مردم او را مجبور کرد که مشروطیت را بپذیرد. روحانیون و علمای بزرگ، مردم را به صحنه آورده بودند. بعد از آن که مشروطیت به وجود آمد، جمعی از روشنفکران خودباخته در مقابل انگلیس، با تبلیغات و روزنامه ها و روشهای خود، کاری کردند که روحانیت و مردم متدیّن را نسبت به نهضت مشروطیت بدبین و مأیوس کردند. نتیجه این شد که در ابتدا یک دیکتاتوری توأم با هرج و مرج، چند سال بعد هم دیکتاتوری سیاه دوران رضاخان بر این ملت مسلّط شد. این دو واقعه، دو تجربه است که البته هر کدام تحلیل و داستان جداگانه ای دارد.
من از این که می بینم جوانان ما از این قضایا بی اطّلاعند، رنج می برم. همیشه اطّلاع از آنچه که دشمن در گذشته عمل کرده است، موجب می شود که انسان ترفندهای دشمن را در زمان خودش هم بداند. البته روشها عوض می شود. شما می بینید که در مبارزات ورزشی هم مربّیان می نشینند و عملکرد فلان تیم رقیب را با دقّت نگاه می کنند تا روشهای او را بشناسند. ملت ایران در طول صد سال اخیر اقلاً در دو قضیه مهم قبل از انقلاب اسلامی با امریکا و انگلیس روبه رو شده است. یک قضیه، قضیه مشروطیت است؛ یک قضیه، قضیه نهضت ملی شدن صنعت نفت است. در هر دو قضیه، آنها ترفندی زدند و ملت ایران را از لذت بردن از پیروزی خود محروم کردند و یک دیکتاتوری سخت و سیاه را در هر کدام از این دو مقطع در کشور به وجود آوردند.
ماجرای سوم، ماجرای انقلاب اسلامی بود که امام هشیاری به خرج داد و نگذاشت. عدّه ای اوّلِ انقلاب به تلقینِ همان دشمنان، تبلیغ می کردند که بسیار خوب، امام آمد، انقلاب را پیروز کرد، مردم را به صحنه آورد و دولت جمهوری اسلامی تشکیل شد؛ کار امام دیگر تمام شد؛ امام به قم برود و مشغول درس و بحث و کارهای خود باشد! معنایش این بود که همان کاری که در مشروطیت شد، در انقلاب اسلامی هم بشود. امام بزرگوار ما، ملت مؤمن، مبارزان آبدیده ای که تجربه های تاریخی را داشتند و بزرگان سیاستمدار انقلاب که می فهمیدند چه می کنند و دشمن از کدام منفذ ممکن است هجوم و حمله ای دوباره به این کشور بکند، ترفند دشمن را فهمیدند. قانون اساسی تدوین شد و امام بزرگوار در همه جریان کار، بر استحکام این پایه اشراف و نظارت داشت. در طول این مدت، مردم در کنار حقایق دینی و پرچمداران معرفت دینی باقی ماندند. جوانان ما به جای این که طبق خواسته دشمن، به حقایق و زیباییهای معرفت دینی و به برجستگیهای اسلامی که پرچم عدالت را در دنیای امروز بلند کرده است، پشت کنند، از همه قشرهای دیگر آگاهانه تر و با اصرار بیشتر، پرچم اسلام و اسلام خواهی را در کشور برافراشته و به دست گرفته اند.
مردم و جوانان ما نگذاشتند فرمول قدیمی دشمن، در انقلاب اسلامی تحقّق پیدا کند. این فرمول چیست؟ قدم اوّل، جدایی دستگاه سیاست و نهضت از دین و روحانیت است. قدم دوم، مأیوس شدن مردم از تحوّلی که به وجود آمده است؛ مثل مشروطیت و نهضت ملی شدن صنعت نفت. مأیوس شدن مردم موجب می شود که در صحنه حضور نداشته باشند. قدم سوم، در غیاب مردم، پدید آمدن یک دیکتاتوری ظالمانه و بی رحم و در مشت دشمن و استکبار و استعمار قرار گرفتن است. در تحوّلاتی که دین نقشی نداشته است، راحت توانسته اند این فرمول را پیاده کنند: مردم را مأیوس کنند؛ آنها را از صحنه دور کنند؛ در غیاب آنها هر کاری که می خواهند بکنند و عوامل مورد نظر خود را سر کار بیاورند. در ایرانِ پس از انقلاب اسلامی نتوانستند این کار را بکنند؛ نتوانستند عنصر دین را از اساس حکومت جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی جدا کنند؛ نتوانستند مردم را مأیوس کنند؛ مردم در صحنه ماندند و تا مردم در صحنه هستند، دشمن مجال هیچ تحرّک واقعی و حقیقی را در کشور ما ندارد.
چالش عمده امروز کشور ما چیست؟ هم جوانان کشور، هم همه آحاد مردم، هم کارگران، هم کشاورزان، هم صنعتگران، هم روحانیون و هم دانشجویان باید به این نکته توجّه داشته باشند که امروز مهمترین کار این است که ما در زیر سایه اسلام و حکومت اسلامی که به آراء و عواطف مردم متّکی است، بتوانیم کشور را از لحاظ اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اخلاقی، آن چنان بسازیم که زبان بدخواهان و بدگویان و بوقهای تبلیغاتی گسترده دشمن به خودی خود بریده شود.
بزرگترین تبلیغ برای یک نظریه سیاسی چیزی است که در میدان عمل اتّفاق می افتد. من در اصفهان خطاب به جوانان و مردم این مطلب را تکرار کردم و گفتم امروز بزرگترین ضربه ای که به اعتبار لیبرال دمکراسی رایج در دنیای غرب وارد می شود، این دنیای آغشته از کشته و خون و جسد و ظلم است که براساس لیبرال دمکراسی در دنیا به وجود آمده است. مرکز و اطراف هر دو جنگ جهانی، اروپا بود؛ یعنی مرکز لیبرال دمکراسی. استعمار، دخالت در کشورها، قضایای کشورهای امریکای لاتین، از همه مهمتر قضایای فلسطین و حال قضیه افغانستان، در همین ارتباط به وجود آمد. در مقابل این حوادث، نظریه لیبرال دمکراسی پاسخی ندارد. به بحث نظری و فلسفی و نشستن پشت میز مناظره احتیاجی نیست؛ مردم دنیا وقتی نگاه می کنند، می بینند این نظریه سیاسی نتیجه اش این است و کارایی ندارد.
در این شرایط، شما می خواهید نظریه سیاسی اسلام و نظام جمهوری اسلامی - یعنی مردم سالاری دینی - را به دنیا معرفی کنید. جمهوری، یعنی مردم سالاری؛ اسلامی، یعنی دینی. بعضی خیال می کنند ما که عنوان مردم سالاری دینی را مطرح کردیم، حرف تازه ای را به میدان آوردیم؛ نه. جمهوری اسلامی یعنی مردم سالاری دینی. حقیقت مردم سالاری دینی این است که یک نظام باید با هدایت الهی و اراده مردمی اداره شود و پیش برود. اشکال کار نظامهای دنیا این است که یا هدایت الهی در آنها نیست - مثل به اصطلاح دمکراسیهای غربی که اراده مردمی علی الظّاهر هست، اما هدایت الهی را ندارند - یا اگر هدایت الهی را دارند یا ادّعا می کنند که دارند، اراده مردمی در آن نیست؛ یا هیچکدام نیست، که بسیاری از کشورها این گونه اند؛ یعنی نه مردم در شؤون کشور دخالت و رأی و اراده ای دارند، نه هدایت الهی وجود دارد. جمهوری اسلامی، یعنی آن جایی که هدایت الهی و اراده مردمی توأم با یکدیگر در ساختِ نظام تأثیر می گذارند. بر این نظریه، هیچ گونه خدشه و اشکالی در بحثهای دانشگاهی و محافل تحقیقاتی وارد نمی شود؛ اما اگر شما بخواهید حقّانیت این نظریه را برای مردم دنیا ثابت کنید، در عمل باید ثابت کنید. چالش عمده نظام جمهوری اسلامی این است.
عزیزان من! بدانید همه تلاش دشمنان جمهوری اسلامی این است که این کار اتّفاق نیفتد؛ یعنی این سازندگی بر اساس نظام جمهوری اسلامی تحقّق پیدا نکند. این محاصره اقتصادی که می شنوید، برای این است. این کارشکنیهای گوناگون در قضیه نفت و بقیه مسائل دیگری که از سوی دشمنان برای کشور ما پیش می آید، به خاطر این است. می خواهند نگذارند نظام جمهوری اسلامی و کشور ایران در پرتو این نظام به نقطه مورد نظر خود از آبادانی و عمران و پیشرفت و ترقّی و توسعه برسد، تا برای کشورهای دیگر الگو نشود و نظریه سیاسی اسلام در دنیا رواج پیدا نکند.
وظیفه ما چیست؟ وظیفه ما این است که درست نقطه مقابل خواست آنها عمل کنیم. مسؤولان دولتی باید یک لحظه از کار برای مردم و تلاش پیگیر برای آبادسازی مملکت و توسعه همه جانبه کشور غفلت نکنند. من همیشه هشدار داده ام که منازعات سیاسی نمی گذارد مسؤولان کار کنند. آن مسؤولی که سرگرم «آری» یا «نه»های حزبی و گروهی و جناحی و سیاسی است، فرصت ندارد وقت خود را صرف امور مردم کند. البته ما پیشرفتهای فراوانی داشته ایم. من مخالفم که کسی پیشرفت دولتهای متوالی جمهوری اسلامی را از اوّل انقلاب تا امروز ندیده بگیرد و تحقیر کند. خود کوچک بینی، درست مثل خود بزرگ بینی، یک بیماری ملی است. همواره دشمنان سعی کرده اند تا ما خود را تحقیر کنیم؛ پیشرفتهای خود را ندیده بگیریم و کارهایی را که شده است، با چشمِ کم نگاه کنیم، یا اصلاً به حساب نیاوریم. این کشور بعد از انقلاب در همه شؤون عمرانی و آبادانی و فرهنگی، آن چنان به جلو حرکت کرده است که اگر به سالهای متمادی عمر آن رژیمهای ظالم و سلطه گر نگاه کنید، بخشی از آنچه را که در این بیست سال اتّفاق افتاده است، نمی بینید. بنابراین نباید اینها را ندیده گرفت.
نگاه مسؤولان دولتی در رژیم پهلوی و قبلش در رژیم قاجار به کشور، نگاه یک مالک به ملک خود بود؛ یعنی هر مقدار برای جیبشان فایده می داشت، برای آن تلاش می کردند. مالکی را فرض کنید که هزاران هکتار زمین دارد؛ یک جا حاصل بیشتری دارد، زحمت کمتری دارد، لذا اعتبار بیشتری برای او می آورد و در آن جا سرمایه گذاری می کند؛ یک جا این طور نیست، نه جلوِ چشم است و نه برای او محصول چندانی دارد، لذا در آن جا سرمایه گذاری نمی کند. در کشور ما مسأله این بود: هر جا جلوِ چشم دشمن بود، هرجا مربوط به اشخاص خودشان بود، هرجا مربوط به منافع درباریان و وابستگان بود، هرجا مربوط به شرکتهای متعلّق به مراکز اقتصادی دنیا بود، هرجا مربوط به صهیونیستها بود، آباد بود، از امکانات دولتی برخوردار بود، از تلاش برخوردار بود، از بودجه کشور برخوردار بود؛ اما هرجا این گونه نبود، اصلاً به چشم نمی آمد؛ نه جاده، نه سد، نه کارهای زیربنایی دیگر، نه دانشگاه، نه دانشجو، نه علم، نه فرهنگ، نه صنعت، نه هنر و نه هیچ چیز دیگری به آنها معطوف نمی شد.
امروز با گذشت دو دهه از انقلاب اسلامی، سرتاسر کشور از لحاظ کارهای زیربنایی، عمرانی، رسیدگی به عمیقترین و دورترین بخشهای این کشور، از لحاظ فرهنگ و دانشگاه و از همه جهاتی که برای آینده یک کشور مورد اهتمام است، کارهای فوق العاده ای شده است. اینها را نباید ندیده گرفت.
من یک بار به یکی از رؤسای کشورهای خارجی که در تهران به دیدن من آمده بود، گفتم الان در آنِ واحد هفتاد سد در برنامه ساخت قرار دارد. گفتم شما این را تصوّر می کنید که از دولت قبل مبالغی از ساخت سد برای این دولت ماند؛ این دولت هم تعدادی را تمام کرد و تعدادی را در برنامه آورد؛ در حدود هفتاد سد در آنِ واحد؟ تعجّب کرد و گفت آیا این واقعیّت دارد؟! گفتم بله، اینها چیزهایی است که نمی شود ندیده گرفت. تحقیر دستاوردهای انقلاب چیزی نیست که به نفع ملت باشد؛ بلکه موجب ناامیدی و یأس مردم خواهد شد و این کاری است که دشمنان می خواهند آن را انجام دهند. ضعفها را بزرگ و کمبودها را برجسته کنند؛ اما پیشرفتها را مورد نظر قرار ندهند.
درعین حال من معتقدم همچنان که پیشرفتها و موفقیّتها را نباید ندیده گرفت، مسؤولان باید کارهای نشده، کارهای ضعیف، کارهای تأخیر شده و فراموش شده را با توجّه مضاعف و با اهتمامِ دو برابر در برنامه کار خود قرار دهند؛ و این نمی شود، مگر این که مسؤولان همه همّت خود را برای کار بگذارند. آب شرب، آب کشاورزی، صنایع نساجی، صنایع قالیبافی و مخملبافی - که جزو افتخارات قدیمی کاشان است و همیشه با این شهر همراه بوده است - دچار مشکلات جدّی است؛ اما همه این مشکلات به نحوی قابل حلّ است. مسؤولان با پیگیری می توانند این گره ها را باز کنند. نمی گوییم در کوتاه مدت این گره ها باز خواهد شد؛ نه. ممکن است زمان ببرد؛ اما مهم این است که این زمان مدتی تمام می شود. مشکلات یکی پس از دیگری حل خواهد شد و این تلاش مسؤولان را می خواهد. بخش مربوط به مردم این است که آنها با دیدن کمبودها و نقاط ضعف، یأس به خود راه ندهند. به همه چیز بدبین شدن و همه کارهای مثبت را ندیده گرفتن، درست همان چیزی است که دشمن می خواهد. چالش عمده ی امروز کشور ما این است.
کشور امکانات فراوانی دارد. ما امروز بحمدالله از امکانات انسانی شگفت آوری برخورداریم؛ این همه جوان، این همه نیروی تازه نفس، این همه بازوی کار، این همه استعداد، این همه فکر. از اینها می شود برای پیشرفت کشور و باز کردن گره ها استفاده کرد. ما این همه دانشجو و محصّل داریم. همان طور که اشاره کردند، در شهری مثل کاشان، کسی تصوّر نمی کرد که چهارده هزار دانشجو مشغول تحصیل باشند؛ اما امروز واقعیت پیدا کرده است. در همه جای کشور همین طور است. امروز در دورترین نقاط کشور، مراکز عالی تحصیلی وجود دارد؛ یا دانشگاه هست، یا کلاسهای عالی رتبه دانشگاهی. اینها سرمایه های کشور است. بنابراین امروز وظیفه مسؤولان کشور، کار بی وقفه است. وظیفه مردم هم مأیوس نشدن و دنبال کارها را گرفتن و تلاش کردن و از مسؤولان به نحو منطقی مطالبه کردن است. هر کس هر چه می تواند، باید کار و تلاش کند. اگر همه ما - هم مردم، هم مسؤولان - به وظیفه خود عمل کنیم، این کشور به نقطه ای خواهد رسید که پرچم جمهوری اسلامی، خواه و ناخواهِ قدرتهای مداخله گر و سلطه طلب، در دنیا به اهتزاز در خواهد آمد.
امروز دنیا به عدالت و معنویتی که ایران اسلامی پرچم آن را به اهتزاز در آورده است، نهایت احتیاج را دارد. امروز مهمترین خلأ دنیا، خلأ معنویت و عدالت است. مردم دنیا صلح را دوست دارند. سیاستمداران غربی و پیروان آنها، ریاکارانه دم از صلح می زنند؛ اما خودشان آتش جنگ را برمی افروزند. امروز در فلسطین و افغانستان چه خبر است؟ مسأله فلسطین چیست؟ جز این که ملتی می خواهد در خانه خود زندگی کند؟ ملتی می خواهد در وطن خود زندگی کند؛ اما نمی گذارند و خانه او را خراب می کنند. دولت غاصبِ اسرائیل از امریکا چک سفید امضاء دارد؛ از پیش، همه جنایات او تأیید شده است و می داند که امریکا هیچ اعتراضی به او نمی کند. خیلیهای دیگر هم به ملاحظه امریکا، اعتراضی نمی کنند. به همین خاطر است که دنیا هر روز خبر جنایتها را در شهرهای فلسطین می شنود؛ اما هیچ اقدامی نمی کند. افغانستان هم نمونه دیگری است. مردم افغانستان چه گناهی کرده اند؟ مردم افغانستان به کدام دولت یا ملتی تعرّض کرده اند که باید این گونه مورد تهاجم قرار گیرند؟ دنیا این حوادث را می بیند، اعتراض هم می کند، حرف هم می زند؛ اما مقابله ای نمی کند. ملتها وقتی این چیزها را مشاهده می کنند، احساس می کنند که در این دنیا یک کمبود بزرگ وجود دارد و آن کمبود عدالت است. جمهوری اسلامی ایران نباید فریاد عدالتخواهی و معنویت طلبی خود را از دست بدهد.
شما جوانان عزیز - که امروز بخش عمده ملت ایران را همین نسل تشکیل می دهد - باید بدانید این راهی که در پیش دارید، راهی بسیار پُرافتخار است و اگر با ثبات قدم، با امید، با اراده قاطع، با تصمیم خلل ناپذیر و با به کارگیری دانش و تجربه خود و گذشتگان آن را ادامه دهید، دنیا پشت سر شما به راه خواهد افتاد.
عزیزان من! ماه رمضان در پیش است. تا چند روز دیگر مؤمنان - کسانی که لیاقت آن را دارند - در پای سفره ضیافت الهی حاضر می شوند. خودِ روزه، توجّه به خدای متعال، ذکرها و دعاهایی که در این ماه غالباً دلها به آنها متمایل و متوجّه می شوند، جزو سفره ضیافت الهی است. از این سفره حداکثر استفاده را بکنید و خود را آماده نمایید. ماههای رجب و شعبان، ماههای آماده شدن دل انسان برای ماه رمضان است. از ماه شعبان چند روز بیشتر نمانده است. عزیزان من! فرزندان من! جوانان عزیز! از همین چند روز هم استفاده کنید. از خداوند بخواهید، دلهای باصفای خود را متوجّه خدا کنید و با او حرف بزنید. زبان حرف زدن با خدا، زبان مخصوصی نیست؛ اما معصومین ما - کسانی که پایگاههای قرب الهی را یکی پس از دیگری طی کردند - با زبانهای خوبی با خدا حرف زدند. آنها راه سخن گفتن با خدا را به ما یاد دادند. این مناجات شعبانیّه، این دعاهای ماه رجب و ماه شعبان، این مضامین عالی، این معارف رقیق و نورانی با الفاظ زیبا و معجزه گون، وسیله ای برای دعاکردن ماست. من همه شما عزیزان را به توجّه به دعا در این ایام، توجّه به نماز، اقبال به روزه و استفاده از روزها و شبهای ماه رمضان دعوت می کنم.
امیدوارم خدای متعال همه شما را مشمول فضل و لطف خود قرار دهد. از اجتماع عظیم شما مردم عزیز کاشان و آران و بیدگل و از احساسات پاک و صمیمانه شما مرد و زن عزیز، صمیمانه متشکرم و همه شما را به خدا می سپارم.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
بسم اللَّه الرّحمن الرّحیم
یا مقلّب القلوب والأبصار. یا مدبّر اللّیل والنّهار. یا محوّل الحول والأحوال. حوّل حالنا الى احسن الحال.
امسال آغاز بهار و سال نو، با روزهاى عاشوراى حسینى و تجدید خاطره آن حماسه بزرگ تاریخى مقارن است. براى ملت عزیز ما که ارادتمند و عاشق حسین بن على علیه السّلام است، اگرچه عیدِ به معناى جشن و شادى کودکانه وجود ندارد؛ اما بهجت معنوى اى که ناشى از عزّت و افتخار است، وجود دارد؛ زیرا حسین بن على علیه السّلام مظهر عزّت راستین و نمودار کامل افتخار حقیقى است؛ هم در چشم ما مردمِ اسیر در دستگاه مادّى عالم و هم براى رستگاران عالم ملکوت.
امسال، سال شمسى ما، هم در فروردین و هم در آخر سال در اسفند، با عاشوراى حسینى مقارن و مصادف است. بنابراین جا دارد که ما امسال را «سال عزّت و افتخار حسینى» بدانیم. امیدواریم ملت عزیز ما با تمسّک به معنویتِ حسین بن على علیه السّلام و با آشنایى بیشتر با آن بزرگوار، عزّت و افتخار و سربلندى را براى خود کسب کند؛ همچنان که بحمداللَّه به برکت آن حضرت و به برکت اسلام و قرآن، از عزّت و افتخار معنوى برخوردار بوده و هست.
سال 1380، مثل همه سالهاى دیگر، با شادیها و غمهاى خود سپرى شد و سالى نو و بهارى تازه پیش روى ماست و بهار، فصل رویش و بالندگى و نو شدن و طراوت و صفاست. از خداى متعال مى خواهیم که ملت عزیز ما در هر جاى کشور که هست، و در هر جاى جهان مردمى که دل در گرو خواسته ها و اهداف این ملت دارند، مشمول لطف الهى و برخوردار از صفا و طراوت و نویى و شادابى باشند. من به همه ملت عزیزمان در این مناسبت درود مى فرستم و از خداوند متعال براى همه آنها سلامت و موفقیّت و پیشرفت در امور مادّى و معنوى مسألت مى کنم.
اگرچه در سال گذشته - که به نام رفتار علوى مزیّن و موسوم شده بود - کارهاى فراوان و تلاشها و اقدامهاى مفیدى از طرف مسؤولان و مردم صورت گرفت؛ اما بخصوص دو حرکت در جهت رفتار علوى از طرف مسؤولان کشور آغاز شد که امیدواریم این دو کار با همان جدیّت و شور و شوق و انگیزه و اهتمام ادامه پیدا کند: یکى پرداختن به مسأله اشتغال بود که یکى از مهمترین گره گشاییها در کار مردم است و گره گشایى، سیره علوى است؛ و دیگرى مبارزه با فساد بود که یکى از شاخصه هاى برجسته رفتار علوى است. ان شاءاللَّه هر دو اقدام باید در سال نو از طرف مسؤولان با همه جدیّت و اهتمام دنبال شود.
براى مسأله اشتغال، تلاشهاى خوبى شد و برنامه ریزیهاى مفیدى صورت گرفت؛ لیکن این آغازِ کار است؛ این از آن کارهایى است که به پیگیرى و تعقیب جدّى از طرف همه مسؤولان کشور احتیاج دارد؛ این یک نیازِ بسیار مهم براى مردم و کشور ماست.
مسأله مبارزه با فساد هم یک عنصر حقیقى و اساسى در اصلاح امور کشور است. مبارزه با فساد، وظیفه همه است؛ اما در درجه اوّل، وظیفه مسؤولان کشور است. مبارزه با فساد باید با جدیّت، دقّت، بى نظرىِ کامل و دور از تندروى و زیاده روى باشد.
همه مسؤولان باید وظایف خود را در قبال این ملت بزرگ به بهترین وجهى شناسایى و دنبال کنند. مردم عزیز ما در طول سالهاى بعد از انقلاب نشان داده اند که به اسلام و مبانى دینى و سربلندى کشور خود و پیشرفت همه جانبه این کشور علاقه مند و بر آن عازمند. مسؤولان عزیز ما هرچه براى این ملت بزرگ تلاش کنند، یقیناً بیش از وظیفه خود انجام نداده اند و اگر بتوانیم به قدر وظیفه خود کار کنیم، باید خدا را شاکر باشیم.
امیدوارم ان شاءاللَّه سالى را که در پیش داریم، براى ملت ما سال اعتلاى مادّى و معنوى و پیشرفت در همه امور کشور و سال عزّت و افتخار باشد و همچنان که حسین بن على علیه السّلام مظهر عزّت بود و او بود که فرمود: «هیهات منّا الذّلّة»، این ملت هم در عرصه هاى مختلف نشان دهد که گرد ذلّت بر دامانش نخواهد نشست و در عزّتمندى و عزّتمدارى، پیرو آقا و سالار خود، حسین بن على علیه السّلام خواهد بود.
از خداوند متعال مى خواهیم که توجّهات حضرت ولىّ عصر و دعاى آن بزرگوار را شامل حال همه شما مردم عزیز بفرماید و روح مطهّر امام بزرگوار و شهداى سربلند انقلاب اسلامى را با اولیایشان محشور کند.
والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته
.: Weblog Themes By Pichak :.